7 کلید برای یک استراتژی هوش تجاری موفق
یک استراتژی هوش تجاری به گونه ای طراحی شده است که اطلاعات مورد نیاز را در اختیار شما قرار می دهد و به روشی قابل اجرا در سطوح مختلف است. برای اینکه داده محور باشید باید از هر کجا به داده های خود دسترسی داشته باشید، مشاهده کنید و با آنها همکاری کنید. برای اطمینان از موفقیت آمیز بودن استراتژی هوش تجاری شما، باید در نظر بگیرید که چه داده هایی برای تجزیه و تحلیل مهم هستند تا چه معیارهایی برای تیم شما معنادار هستند.
یک استراتژی هوش تجاری در سطح شرکت ایجاد کنید
از آنجایی که BI این پتانسیل را دارد که تصمیمگیری را به هر لایه از سازمان بیاورد، در مراحل اولیه پروژه باید یک استراتژی هوشمند کسبوکار تنظیم شود که نیازهای همه حوزههای تجاری مرتبط را پیشبینی کرده و دامنه آن را پوشش دهد. اینها باید شامل اجرایی، مالی، فروش، خرید و تدارکات، فناوری اطلاعات، بازاریابی و سایر موارد باشد؟
به آرامی بسازید
بزرگ فکر کن اما کوچک شروع کن. هر بخش از پروژه را تعریف کنید و مهمتر از همه، آن را با یک نیاز تجاری خاص هماهنگ کنید. ما یک فرآیند تکراری را برای ایجاد دانش تیم شما و تعیین دادههایی که میخواهند از هر منبع تعیینشده (ERP، CRM، AR/AP) تجزیه و تحلیل کنند و تعیین KPIهایی که مفید هستند، توصیه میکنیم.
دستیابی به کل دیدگاه تجاری
کسب و کار شما احتمالا حجم عظیمی از اطلاعات را ردیابی می کند. گاهی اوقات به سادگی این است که چه محصولی در قفسهها وجود دارد، و اینکه چقدر طول میکشد تا به آنجا برسد، میتواند احساسی طاقتفرسا داشته باشد. در حالی که مدیریت همه آن ممکن است مانند یک سردرد به نظر برسد، استراتژی هوش تجاری مناسب می تواند این اطلاعات را به داده هایی تبدیل کند که تصمیم گیری ها را هدایت می کند. این همان چیزی است که Sepand BI زمانی که روی یک راه حل هوش تجاری سرمایه گذاری کرد، پیدا کرد.
دسترسی سریع به داده های خودداشته باشید
اگر ایدهای دارید و به اطلاعاتی برای تهیه نسخه پشتیبان از آن نیاز دارید، به سرعت، هیچ چیز مانند تجزیه یک صفحه گسترده، سرعت شما را کاهش نمیدهد. اینجاست که داشبوردها و تجسم داده ها وارد می شوند. داشبورد مناسب در استراتژی هوش تجاری و می تواند اطلاعات را بگیرد و به داده های عملی تبدیل کند که می توانید در یک نگاه به دست آورید. به عنوان مثال، به جای اینکه مجبور شوید مناطق یا کارمندان فردی را جستجو کنید و سپس آنها را با یکدیگر مقایسه کنید، می توانید هر دو عامل را در داشبورد قرار دهید.
با داشبورد، اطلاعاتی که می خواهید از قبل در مقابل شما قرار دارد. کار اصلی حفاری در اکسل با چند کلیک ماوس جایگزین میشود و زمان بین سؤال تا بینش به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. انرژی و توجه شما معطوف به تجزیه و تحلیل است، نه اینکه مشغول دستکاری صفحات گسترده باشید.
بر روی داده های زمان واقعی سرمایه گذاری کنید
استراتژی BI به اعضای خط مقدم تیم، سرپرستان و مدیران میانی مالکیت عملکرد خود را می دهد. وقتی کارکنان خط مقدم نتایج فردی و تیمی خود را درک کنند، به توانمندسازی آنها کمک می کند. همچنین می تواند رقابت سالمی بین تیم هایی که در فروشگاه ها و مناطق مختلف کار می کنند ایجاد کند.
همکاری
عملکرد ابری تنها ویژگی نرم افزار BI نیست که شما را به هم متصل می کند. با قابلیتهای مشارکتی، مانند آنهایی که در راهحل BI SEPAND پیدا خواهید کرد، کار شما از ورودی کل تیم شما بهره میبرد. هوش تجاری مشترک شما را در همان صفحه با همکارانتان قرار می دهد و حتی به شما امکان می دهد سوالات و نظرات خود را در مورد کاری که انجام داده اند ارسال کنید. بهتر از آن، اطلاعات مورد نیاز خود را از ایمیلها، صفحات گسترده و گزارشهای متفاوت ردیابی نخواهید کرد. شما اطلاعات مورد نیاز خود را در مقابل خود خواهید داشت، و در همان جایی که می توانید بر اساس آن دانش با افراد دیگر بسازید. سپند ویژگی های مشترک خود را در رسانه های اجتماعی برای ایجاد آشنایی و سهولت استفاده مدل سازی کرد.
اجازه دهید استراتژی هوش تجاری مزیت رقابتی ایجاد کند
برای تصمیم گیری بهتر، نیاز به یک نمای کلی روشن از تصویر عملیاتی و مالی شرکت شما دارد. هنگامی که یک دیدگاه از حقایق داشته باشید، می توانید تصمیمات استراتژیک در مورد چگونگی کاهش هزینه های بیهوده و افزایش کارایی عملیاتی بگیرید.
اما کاری که یک استراتژی هوش تجاری خوب انجام می دهد این است که یک مزیت رقابتی برای شما فراهم می کند.
نتیجه گیری
اکثر مدیران ایده بسیار خوبی از شکل کلی کسب و کار خود دارند. با این حال، بسیاری متوجه می شوند که پس از اجرای یک استراتژی BI، اطلاعات جدیدی را کشف می کنند. داشتن تمام اطلاعات به شما این امکان را می دهد که از فرصت های ناشناخته استفاده کنید و مشکلات ناشناخته را قبل از اینکه تاثیری جدی داشته باشند برطرف کنید.
مشتریان سپند روندهایی را یافته اند که از وجود آنها اطلاعی نداشتند. به عنوان مثال، مدیر بازرگانی شرکت تیکن، گفت: «اقلامی پیدا کرده بودم که حاشیه سود مورد انتظارم را نداشتند، مشتریانی که سودآوری مورد انتظار من را نداشتند و فروشندگانی که عملکردشان را نداشتند. انتظار داشتم. من متوجه شدم که به چیزی رسیدهایم که برای کسبوکار ما بسیار تأثیرگذار است.»